تاريخ: سه شنبه 4 فروردين 1394
ساعت: 23:38امروز حالم خیلی خرابه
اخه رفتم سره خاکه مرتضی
دوباره دلم گرفت
دوباره دلم براش تنگ شد
فک میکردم وقتی برم پیشش اروم میشم
اما نه داستان اونجوری که فک میکردم نبود
دلتنگی کم که نشد هیچ بیشترم شد
نمیدونم چی کار کنم
خدایاااااااااااا کمکم کن
دارم دیوونه میشم
پس کی این دلتنگی ها تموم میشه؟؟؟؟؟؟؟
دیگه خسته شدم
توروخدا مرتضی رو برگردون که دیگه
طاقت نداریم
مرتضی خیلی دلم برات تنگ شده
نمیشه برگردی؟؟؟
نظرات شما عزیزان: